۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

این ایمیل حاوی ویروس است

در روزهای اخیر برای بعضی از دوستان با نام و یا از طرف بهروز کریمی زاده و کاوه عباسیان ایمیلی از yahoo mail ارسال شده است که با موضوعات داغی همچون استعفای بهروز کریمی زاده از حزب حکمتیست و یا پاسخ کاوه عباسیان به بازخوانی عابد توانچه و فایل ضمیمه ای با پسوند exe مانند تصویر زیر همراه است. لازم است به اطلاع دوستان برسانم که ایمیل های فوق حاوی ویروس است که گمان می رود برای دزدی اطلاعات از کامپیوتر سایر رفقا طراحی شده است . ضمن تقبیح چنین عمل ناپسند و ناشایستی ، به دوستان توصیه می شود که از بازکردن فایل های ضمیمه ایمیل های مشابه خودداری کنند.
بروی عکس کلیک کنید

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

داستان یک سیاست و یک سایت

بیچاره آن کسانی که سالها در ایران برای داب ، برای سوسیالیزم و برای تقویت پایه های این اندیشه ها و حتی اندیشه ی کسانی که امروز نارفیق اند ، در ایران فعالیت کرده اند و اکنون باید بی هیچ توقعی روزگار سپری کنند و برگه های ادعانامه های حکمتیست ها را ورق بزنند. باید از آنها بشنوند که داب را ما ساختیم و پس اکنون باید کنترل اش کنیم. آنها می خواهند ما را قانع کنند که کسانی که در ایران ، حال برای این سازمان و یا برای هر هدف دیگری در مجموعه ی داب فعالیت کرده اند ، هزینه کرده اند ، زمان صرف کرده اند و ... از هیچ اراده ی مستقلی برخوردار نبوده اند. شاید می خواهند ما را به تعدادی مهره فرو بکاهند ، اما به یاد بیاورند که حتی در حد یک پاراگراف هم نمی توانند مانند نویسندگان داب بنویسند و در همان محل زندگی شان نمی توانند با 2 نفر به سمت انجام یک کار مشخص سیاسی گام بردارند.
سایت و حکمت اختیار آن در دوران گذشته و شاید هم اکنون نیز از همین تفکرات سرچشمه میگیرد. تفکری که دائما از طرف حکمتیست ها و عناصر اطلاعات جمهوری اسلامی با تاکید بدان پرداخته می شود. هر دو می خواهند حزب حکمتیست را عامل اصلی در این اتفاقت معرفی کنند و هر یک بنا به اقتضای منفعت مشخصی و البته جالب اینجاست که این باعث نمی شود که خودشان " پروکاتور پلیس " بشوند.
بنابراین برای تثبیت موقعیت و برای موفقیت در پروژه ی بالا برای سایت اتفاقات این چنینی می افتد:
بعد از دستگیری های سری اول سایت به ابتکار چند تن از رفقای داخل تاسیس شد، اما پس از دستگیری های دوم مشخصات سایت بدست بهرام مدرسی افتاد. پس از آن، یعنی زمانی که دیگر اکثر رفقا یا داخل زندان بودند و یا به تازگی از زندان آزاد شده بودند و شخصا از ایران خارج شده بودم این سایت از طرف مالک خودخوانده اش به عنوان "امانت" معرفی شد که نمی تواند این امانت را به دست هر کسی در این مجموعه (داب) بدهد و می بایست صاحبان اصلی اش ، که همان کسانی هستند که امروز استعفا می دهند ، بیایند، تا به آنها تحویل دهد. این در حالی است که اساسا زمانی که سایت به وجود آمد ، بهروز در زندان بود و کسان دیگری سایت را تاسیس کردند. در نتیجه به من و البته چند نفر دیگر گفته شد که سایت به هیچ وجه به ما داده نمی شود و البته پس از مدتی خوشبختانه صاحبان امانت بازگشتند و گویا به آنها تحویل داده شد ، البته احتمالا در حد حرف. خوشبختانه ما در این میان دلایل این امانت داری را فهمیدیم و همچنین معنای فعالیت مشترک سیاسی را.
اما چرا سایت اینقدر اهمیت یافته که می بایست ما در مورد اش بنویسیم؟ تنها به چند دلیل ساده ... گذشته از اینکه سایت ابزار ارتباط با بسیاری از رفقا و فعالین داخل محسوب می شده است ، در حال حاضر از نظر من سایت یک مدرک است برای اثبات بسیاری از ادعاها .
حزب حکمتیست همسو با وزارت اطلاعات تلاش دارد تا خودش را به عنوان بازیگر اصلی این جنبش دانشجویی نشان بدهد و تمامی تحلیل هایش را نیز بر همین پایه مستدل میکند .گذشته از اینکه چه بر سر جنبش مان آمد و بدون توجه به اینکه داب اکنون دیگر معنای زمینی مشخصی ندارد ، تنها به جهت جلوگیری از بعضی جعل ها لازم است بگویم که دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب تعداد جوانان بسیاری بودند که نه فقط در دانشگاه بلکه در عرصه های دیگر فعالیت میکردند و مشخصا "نقش" حزب حکمتیست در این میان مانند همان هواداران تیم فوتبال بروی صندلی استادیوم است. منظور از نقش در اینجا همان پراتیکی است که داشتیم و همان تصمیماتی است که در لحظات حساس گرفته می شد و همان شکلی است که می دانستیم با اتکا بدان می توان مراسمی را به سرانجام رساند. اما من درباره ی درجه نفوذ تفکر کمونیسم کارگری و پس از آن حکمتیسم در این جنبش صحبت نمیکنم ، کما این که در مطالب قبلی بدان اشاره ی کوچکی داشتم.
از نظر من بهتر است حزب حکمتیست بدنبال یک موضوع دیگر برای استوار کردن سیاست هایش بگردد و از این شیوه دست بشوید که در این صورت بسیار بیشتر به این جنبش کمک میکند. برای برخی اعضایش که تصور میکنند آفریننده ی ما هستند روشن کند که ما همیشه اراده داشته ایم و اکنون هم با اراده ی خودمان می توانیم بسیاری کارهای دیگر انجام دهیم. به دنبال جذب افراد و به دنبال پیشبرد خط فکری خودش باشد اما از شیوه هایی مانند گروگانگیری در هر سطحی دوری کند و به افرادی که برایشان احترام قایل شدند ، بدان ها بها دادند ، سالها آنها را با عنوان رفیق صدا کردند و زندگی شان را با اندیشه های آنها یکی کردند بیش از این ارزش بگذارد.
هر چه باشد ادعای یک حزب کمونیستی را دارد.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

درباره ی یک فضای ساختگی

در فضای کنونی و خصوصا در فضایی که پس از دستگیری ها بوجود آمد و در واقع بوجود آورده شد، هر کسی که انتقادی به داب و یا سازمان مرتبط با بعضی اعضای آن می داشت ، بلادرنگ جاسوس معرفی می شد.
استنتاجاتی که نشان می دادند این شخص همکار با جمهوری اسلامی است از این قرار بودند که :
این شخص با انتقاد از دانشجویان و بازگو کردن مسائل داخل زندان و پرده برداشتن از حقایق اتفاق افتاده ، به تلاشی که جمهوری اسلامی برای تکثیر اطلاعات انجام می دهد، یاری می رساند ، پس همکار جمهوری اسلامی است. در همین حال حزب حکمتیست نیز خصوصا در فضای اپوزیسیون بر این موضع بسیار پافشاری کرد و تلاش نمود تا حقیقت را بدین شکل نشان دهد که هر بحث و صحبتی درباره ی دانشجویان و حزب و بیان وقایع ، منجر به در خطر افتادن دانشجویان در ایران و همچنین در ادامه ی آن همکاری با جمهوری اسلامی می شود.
تز در خطر افتادن دانشجویان با این فرض می توانست درست باشد که فرضا سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی هیچ چیز در باره ی وقایع ذکر شده نمی داند و با استفاده از بحث ها در فضای اپوزیسیون خارج از کشور و برملا شدن حوادث ، اطلاعاتی بدست می آورد که می تواند بواسطه ی آنها دانشجویان را محکوم کند. حال این که عمده ی اطلاعاتی که درباره ی فعالیت های دانشجویان در این 1 سال و چندین ماه پخش و منتشر شد توسط خود ماموران اطلاعات جمهوری اسلامی بوده و این چیزی است که هم اکنون نیز همگان بدان واقفند. پس در حالی که این اطلاعات از خود زندان خارج شده و عناصر اطلاعاتی در پخش آن دست داشته اند، نمی تواند این موارد بدرد خود پخش کنندگان آن بخورد، مگر در صورتی که باعث باز شدن راه پخش اطلاعات جدیدی باشد.
خوشبختانه موارد مختلفی از فعالیت ها که شخصا در جریان آن بودم به هیچ وجه حتی در زندان هم آشکار نشده اند و حتی به هیچ وجه پخش نشده اند و حیطه ی گردش مباحث حول همان مسائل آشکار شده در زندان است.اما حزب حکمتیست تلاش دارد تا از این فضا جلوگیری به عمل آورد تا بحث و نظری داده نشود و مایل است که تمام اینها را بی جهت به پای مسائل امنیتی بیاندازد .
اما سوالاتی را می توان طرح کرد و آن این که آیا مطالب و مقالات مربوط به اعضای رسمی این حزب که در دفاع از داب می نویسند ، جان فعالین داخل را به خطر نمی اندازد؟
آیا تاکیدهای مختلف افراد این سازمان بر این که این دانشجویان با آنها تداعی شوند نمی تواند مشکل امنیتی برای کسی بوجود آورد ؟
اگر بحث مسائل امنیتی باشد ، پس می توان این جنبه از قضیه را هم دید و بدان دامن زد.
پس بهتر است به این بحث امنیت حقیقتا پایان داده شود.
شکی نیست که جنگی در بین است و جمهوری اسلامی دائما مشغول دامن زدن به اختلافات است . اما مقصر این فضا من و یا کسانی که این چنین لحنی دارند نیستند . من و هر کس دیگری که با این لحن سخن می گوید از حقمان دفاع میکنیم .مقصر اصلی در این ماجرا آن کسی است که زندگی و تلاش های چندین ساله ی من و دوستانم را با یک روش ابتدایی و با تلاشهای ادامه دار از آن خود میکرد. مقصرین کسانی هستند که برای مبارزه ی جمعی ما در این سالها اهمیتی قایل نشدند و خواستند تا با مماشات همه چیز را در یک یا دو رقم فیصله دهند. و مقصر کسی است که تصور میکرد که ما افرادی هستیم که هنوز در دنیای سیاست ، کودکان ابله هستیم که با یک حرکت بازی خواهیم خورد.
این جنگ و نبرد بین دانشجویان ، کارگران ، زنان و دیگر شاخه ها که خواهان حقوق خود هستند ، در جامعه در جریان است و حزب حکمتیست می تواند خود به عنوان یک سازمان سیاسی ، با دیدن این مبارزات نظرات خود را در این بین ترویج کند و چه بسا باعث پیشبرد مبارزات باشد ، اما نمی تواند از طرف یک سازمان دانشجویی به عنوان مدعی ظاهر شود و از این فضای سرکوب به نفع خودش استفاده ای ببرد. دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بواسطه ی تاریخ مشخصی که پشت سر گذاشته اند، شناسنامه ای دارند که می توانند هر زمان ادعای حقانیت کنند و سکوتی که اکنون حکم فرماست و تا پیش از این نیز حکم فرما بوده تنها بدلیل همین فضای شکننده که ایجاد شده ، بوده است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

واقعیات گذشته بر داب، مایه ی شرمساری حکمتیست ها می شود

پس از یک سال و چندین ماه که از سرکوب دانشجویان چپ و اتفاقات مختلف مربوط بدان ها در ایران گذشت و همچنین پس از واکنش های بسیاری که افراد و احزاب مختلف نسبت به این حوادث داشته اند ، به نظر می رسد که اکنون تا حدودی بتوان حوادث را بدور از آشوب بررسی کرد. البته بسیاری از واکنش ها موجب باز شدن سر دعواهای کهنه بین احزاب شد و حتی به خود دانشجویان بنا به دلایلی که اکنون دیگر واضح شده است هم سرایت کرد. اکنون از دورانی که هر انتقاد یا بحثی زمینه ی اتهامات بعدی را آماده می ساخت شاید گذشته باشد، اگر چه شاید همچنان یکی از ترفند ها برای به زانو درآوردن منتقدین باشد اما بیش از این سکوت کردن تنها می تواند مسبب بروز اتفاقاتی باشد که شاید بتوان جلوی آن را حداقل بواسطه ی نشان دادن جنبه ای از واقعیات گرفت. متشنج ساختن فضا و امنیتی جلوه دادن آن در دوران پس از سرکوب توانست بسیاری از دانشجویان را ، از واکنش نشان دادن نسبت به این وقایع منصرف سازد و زمینه ای را برای غلبه فکری حزب حکمتیست بر اوضاع ایجاد نماید ، اما شرایط آنچنان که تصور می شود امنیتی نیست و رفقا در زندان بیش از تمام آنچیزی که تصور می شد را در زیر فشار اقرار کرده اند و تمامی این بازی های امنیتی برای جلوگیری از پیدا شدن حقایق است که البته چندان توفیقی هم نیافته است. براین اساس هیچ تصوری نباید وجود داشته باشد که هر نوشته ای لزوما کد امنیتی یا چیزی مشابه این است زیرا امروز از هر کس که بپرسید ریز جزئیات اتفاقات را می داند. حزب حکمتیست تا امروز از گفته های خلاف حقیقت در این رابطه استقبال میکرد ، اما بهتر است امروز خلاف حقیقت را به این رابطه ها نفروشد و از واقعیات استقبال کند.
پیشنهاد به سوی واقعیات رفتن را به این منظور مطرح نمی کنم تا یک سازمان سیاسی را رسوا کنم بلکه جنبه ی مهم تری را در خود دارد. بیشتر از اینکه بخواهم یک حزب سیاسی را مورد نکوهش قرار دهم ، این موضوع برایم اهمیت دارد که کسانی که پس از این مایلند با این سازمان یا هر سازمان دیگری فعالیت کنند بتوانند گوشه ای از اتفاقات را دریابند و سیاست را از سر دیگری هم بفهمند . تلاش هر فعال سیاسی در ایران دست کم اینست که بتواند خواست هایی که بنا به تشخیص اش به صلاح جامعه است به نحوی به کرسی بنشاند و در نهایت برای بسیاری از فعالین سیاسی ما، این از مسیر حذف تمام و عیار جمهوری اسلامی می گذرد. تلاش برای متحول ساختن جامعه به نحوی مثبت بستگی زیادی به فعل و انفعالات اجتماعی در درون جامعه دارد و همین نقطه می تواند موجب سرخوردگی یا پیروزی های بزرگ شود . مسیر پیموده شده برای فعالین چپ در جامعه دستخوش سرخوردگی گشت و بنا به مسیر اشتباه اش تنها پیروزی های موضعی کسب میکرد که می توانست این روند با اتفاقات و تصمیم گیری های دیگری همچنان به راه خود ادامه دهد و فراتر از اینها ما را به سوی پیروزی های بزرگتری بکشاند. اما به هر حال اکنون دیگر جلوگیری از تکرار اشتباهات اهمیت بسیار دارد تا پیگیری یک سیاست ابلهانه .
/////////////
همچنان که در بسیاری از تحلیل ها دیده می شود آن چیزی که بیش از هر چیز در شکل گیری چپ در دانشگاه ها و خصوصا در دانشگاه تهران نقش بازی کرده است ، در ارتباط است با دوره ی تاریخی ای که سیاست ایران از سر گذراند و دانشجویان را به فاز جدیدی از مبارزه کشاند که گروه های مارکسیست نیز از پس این اتفاق سیاسی ، گویی که برآمدند. افول اصلاحات در سیاست ایران و در عین حال دلسردی دانشجویان از این پروژه ی سیاسی که در دانشگاه ها تا پیش از این ارزش و اعتباری یافته بود موجبات یک شکاف گسترده را در دل فعل و انفعال های سیاسی در درون دانشگاه فراهم آورد که در این بین مارکسیست ها توانستند رشد کرده و بیش از گذشته نظرات خود را ترویج کنند.
این تحلیل ، تحلیلی است که عموما شاید درست باشد و احتمالا بتوان گفت که آنچیزی که موجبات موفقیت و رشد چپ در دانشگاه ها و حتی تا حدی در درون جامعه ی ایران شد، رنگ باختن اصلاحات سیاسی برای حل مشکلات جامعه و ناتوانی آن برای بهبود شرایط بوده که طیف های گسترده ای از دانشجویان را به سمت مبارزه ای رادیکال تر کشاند ، اما این بدان معنا نیست که درصورت حتی موفقیت این بخش داخل حاکمیت ایران ، هیچ نسل یا گروه مارکسیستی در جامعه و یا دانشگاه ها شکل نمی گرفتند. به هر رو بنا به شرایط جامعه و همچنین جایگاه چپ در سنت مبارزاتی تاریخ سیاسی ایران انتظار رشد مارکسیسم در ایران انتظار بیهوده ای نبوده است و تنها آن چیزی که مورد سوال بوده است شکل فعالیت در چنین جامعه ی خفقان زده ای بوده که چگونه می توان با شرایط سرکوب و اختناق و در حالی که هر گروه و سازمان و دسته ای به جز دسته جات حکومتی منع قانونی و فعالیتی دارند ، فعالیت مارکسیستی را آغاز کرده و نشو و نما داد.
جدای از تحلیل تکراری بالا ، من می خواهم تنها جنبه های قابل بررسی دیگری از نتایج این حرکت چپ دانشجویی در این چند ساله را نشان دهم. برخلاف تحلیلی که در بالا اشاره شد ، به نظرم اگر حتی شرایط سیاسی ایران با اشکال سیاسی دیگری پیش می رفت و یا اصلاحات به این درجه بی اعتبار نشده بود، جنبش چپ و کمونیستی به هر شکل و با هر روشی بواسطه ی فعالین اش در جامعه جای خود را باز کرده و این نسل جدید از مارکسیست ها باز هم نشانه هایی از خود در جامعه بروز می دادند.
بیش از هر چیز وبدون اینکه بخواهیم به شرایط اتفاقات سیاسی جامعه در آن دوران برگردیم ، کاملا مشهود بوده که نسلی جدید و انسانهای دیگری که تعلق خاطر به این جنبش و نحله ی فکری داشتند شروع به فعالیت در جامعه کرده و مشغول تجهیز خود به تئوری و عمل وابسته بدان شدند. مشخصا آن گونه که به اطلاع من برمیگردد ، از سال 81 چند نفری از جمله خودم بنا عقیده ی مشترک مان در ارتباط با فعالیت در راستای سیاست های واحدی به دور هم جمع شدیم و فعالیت هایی را آغاز کردیم . فعالیت افراد مختلف در این دوران و نه فقط اشخاص مشخصی ، به هر شکل بسیاری از ما را به هم نزدیک ساخت و شاید نتیجه ی فعالیت کم و بیش افراد درون این جنبش که حال اکنون به نام یک جنبش دانشجویی شناخته شده اما پراکنده گی های بسیار بیش از یک جنبش دانشجویی داشت ، موجب رشد آن شد. رشدی که همانطور که اشاره کرده ام تنها محدود به دانشگاه نبوده و عرصه های مختلفی را به هم پیوند میزد. اما توجه را می خواهم به این موضوع جلب کنم که چگونه تعداد بسیاری از فعالین چپ که تا سال 86 به هم پیوسته بودند و هر یک در گوشه ای از جامعه مشغول فعالیت بودند ، ناگهان این چنین متلاشی می شوند؟
این موضوع و بررسی اش از این سر، بیشتر از تحلیل تکراری بالا اهمیت دارد ، زیرا آن تحلیل اگر چه شاید در بخش هایی درست باشد ، اما همه چیز را به شرایط گره می زند و نقش انسانهای فعال در این اتفاقات را نادیده میگیرد . از سوی دیگر اگر از حزب حکمتیست هم بپرسید ، به شما همین تحلیل را ارائه می دهد ، در حالی که همین حزب و کسانی که شاید توان پیشگیری از بروز این اتفاق را داشتند در روزی که باید شرایط را می سنجیدند ، از سنجیدن شرایط سر باز زدند و تنها به فکر هیجان پس از پایان مراسم بودند. به همین دلیل بهتر است از تحلیلی که با محور قرار دادن شرایط جامعه ایران به عنوان نتیجه ی بروز این حرکت دانشجویی جستجو را آغاز میکند گذر کنیم و محور را همانطور که از نزدیک ملموس بوده بروی افراد مختلف و ارتباطات این افراد با حزب حکمتیست ، اتفاقات در درون جامعه ، مکانیسم های تصمیم گیری و موارد عینی دیگری قرار دهیم. اما اکنون ناچارا بنا به دلایلی تنها تلاش میکنم گوشه هایی از این اشکال را بیان کنم و برخی حواشی زائد را که در این دوران بوجود آمده بود پاک کنم تا بلکه در آینده بهتر بتوانم (چه خودم یا هر شخص دیگری) در این رابطه صحبت کنم.
///////
اشتباهات برای هر یک از ما بنا به این که تنها با تجارب مبارزاتی ابتدایی نسل پیش از طریق مکتوبات آگاه بودیم امری اجتناب ناپذیر بوده و نمی توان خودسرانه تمام انتقادات را رد کرد . گمان می کنم که در این راستا بر هیچ کس پوشیده نیست که برخی جریانات که انتقادات را روانه جنبش چپ دانشجویی ساختند بنا به مقتضیات سازمانی خودشان یا به دفاع و یا به محکوم کردن این حرکات پرداختند ، اما این دلیلی بر این مدعاها نیست که تمام انتقادات بی پایه و اساس است. نقش سازمان هایی که با دانشجویان نیز در دوران های مختلف در این سالها همراه و همکار بوده اند نیز نباید از نظر دور بماند و می بایست آن را نیز حداقل برای خودمان که از نزدیک درگیر بوده ایم روشن سازیم .
آنچیزی که مشخص است این است که تعدادی از دانشجویان با حزب حکمتیست ارتباط داشته اند و از جمله ی اینها خود من و برخی از دوستانم که این ارتباطات برای مان به عنوان زمینه ی فکری و عملی فعالیت محسوب می شده است. اگر چه این ارتباط به 2 یا 3 نفر از این حزب محدود می شده است اما من آن را به کل حزب حکمتیست تعمیم می دهم و در همین رابطه ، این شکل از ارتباط تقریبا برای تمامی کسانی که با این حزب فعالیت می کرده اند به همین نحو بوده و کم یا زیاد این ارتباط در موارد مختلف متغییر بوده است.
در حقیقت هر یک از افرادی که مستقلا ارتباطاتی با حزب مذکور داشته اند، تک به تک در موارد مختلف چه در دانشگاه و چه خارج از آن به مشورت با طرف مربوط به خود می پرداخته اند و براساس این مشورتها و با علم به سیاست های حزب و با بهره از روش های مشخصی که در بین فعالین سیاسی شناخته شده است ، به فعالیت می پرداخته اند. در همین راستا لازم بذکر است که شناسایی خط فکری افراد بقدری کار ساده ای بود که هر کس که یک بار خط سیاسی احزاب مختلف را می خواند و 1 سال فعالیت سیاسی و برخورد های نظری و عملی با فعالین دیگر داشت ، براحتی می توانست با یقین به خط فکری هر کس پی ببرد. بنابراین این که چه کسانی حکمتیست بوده اند و یا کسان دیگری خط فکری و سازمانی دیگری را دنبال می کرده اند ، مشخصا در عرصه فعالیت در دانشگاه ، تنها با پیگیری سرمقاله ها و مقالات افراد قابل ردیابی بوده و چندان کار سختی نبوده است و در خارج از آن نیز بواسطه ی فاکتور های دیگر.
تا پیش از وقایع متصل به 13 آذر 86 و شاید چند ماهی قبل از آن ، گستره ی سرکوب های اجتماعی کم و بیش آغاز گشته بود و فضای جامعه رو به بسته شدن می رفت، اما علیرغم اینکه بعضی از رفقا به این موضوع واقف بودند که برگزاری چنین مراسمی می تواند هزینه ای را در پی داشته باشد ،بنا به اینکه تصمیم جمعی دیگر خلاف این بوده و البته در جلسات با حزب مربوطه بر این موضوع تاکید گشته بود که در صورت امکان مراسم به صورت مستقل برگزار شود ، بنابراین نه تنها نظر به برگزاری مراسم بلکه به برگزاری مستقل آن داده شد.
دلایل سرکوب 13 آذر را می توان در چند سال گذشته اش بررسی کرد و نقش حزب را در آن دید. به عنوان یک فاکتور جزئی تنها به این موضوع اشاره میکنم که برای حزب حکمتیست چندان اهمیتی نداشت که فعالین اش در داخل کشور شناسایی شده و نزد عوامل اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی به عنوان فعالین این سازمان شناخته می شوند . این ناشی از یک تئوری توهم بود که بواسطه ی این حزب در ذهن ما نفوذ کرده بود و ما را نیز نسبت به اوضاع خوش بین می کرد. اینکه فعالین اجتماعی سرکوب نمی شوند و یا در صورت دستگیری با کمترین هزینه آزاد می شوند. شاید چیزی شبیه به این تئوری بود که عده ای را به یک عملیات شبه نظامی کشاند که حقیقتا بهترین بهانه بود برای سرکوب. در عین حال چنین نمونه ای را که در بالا ذکر کرده ام حقیقت غیر قابل انکار است زیرا خودم والبته تعداد دیگری از رفقا در سال های قبل تر فهمیده بودیم که عوامل اطلاعاتی از این حقیقت که ما به چه شکل فعالیت میکنیم و با چه سازمانی در ارتباط هستیم ، مطلع اند. اما چندان بهایی به این موضوع داده نشد و همه چیز مانند گذشته امتداد یافت.
در ادامه ی این موضوع ، بسیاری افراد دانشجویان را آوانتوریست خواندند. اما گذشته از این که کدامیک تا چه حد بدین شکل عمل کرده اند ، باید گفت که یک سیاست مشخص که منوط به هدف دیگری بوده و نتیجه ای جز همان برداشت آوانتوریستی نداشته بر ما حاکم بوده است. تمامی شاخ و بالها و صحبت های افراد این حزب در رابطه با دانشجویان بروشنی نشان می دهد که در دوره ی دستگیری ها هم چندان نگران به نظر نمی رسیدند و گویی هدفی تامین شده بود . این که بتوانند همه جا جار بزنند که اینها همه با ما بودند اهمیت بسیار بیشتری از اتخاذ هر سیاست دیگری یافته بود. "ماجراجویی" که همه جا از آن صحبت کرده اند ، قبل از هر چیز مربوط است به یک روش سیاسی و یک خط و مشی مشخص که بر ذهن و عمل هر یک از ما حاکم بوده و این مشی و روش قبل از هر چیز در ساختار این سازمان سیاسی قابل ردیابی است.
حزب حکمتیست بواسطه ی رهبران اش ، در دوره ی دستگیری ها و پس از آن علائم و کدهای بسیاری را بروز داد که این دانشجویان با آنها تداعی شوند و کما اینکه اینگونه بود ، اما از عکس العمل هر شخص ثالثی در این رابطه بلافاصله یک حاشیه ی امنیتی ساختند . بوضوح در این دوره آشکار گشت که سیاست این سازمان اساسا از کجا سر برمی آورد و چگونه در این سالها سیاست های مختلف و متفاوتی که این سازمان ارائه می کرده و به عنوان خط سیاسی واحد عده ای از ما در ایران بوده است ، از پایه ی اجتماعی برخوردار نبوده که هیچ ، بلکه مطلقا مبتنی بر منافع عمومی یک گروه ، در نهایت قرار داشته است. آنها ما را پایگاه اجتماعی خود می دانستند ، اما اکنون که این پایگاه ویران شده و تاثیر گذاران باوجدانش آواره شده اند ، می بایست حداقل بواسطه ی گفتن حقایق و پیگیری روش هایی فراتر از منافع سازمانی شان تایید شعارهای هر روزه شان را عملی میکردند، اما اینگونه نشد و شاید نمی توانست بشود و این چنین است که می بایست اعضای این سازمان و عده ای دیگر همچنان تصور کنند که داب وجود دارد و حزب حکمتیست در حال مبارزه با جمهوری اسلامی است . این روش آخری یکی از مضحک ترین روش ها در سیاست ها و برنامه ریزی های داب و حزب حکمتیست به شمار می رود.
من قصد داشته ام تا جزئیات مشخصی از گفته های بالا را ، بیش از این بشکافم و نهایتا هم بروی افراد تاکید کنم ، اما در حال حاضر بنا به دلایلی این مطلب را در همین جا نگه می دارم و گفته های بیش از این را بعدها عنوان میکنم.

۱۳۸۷ اسفند ۱۶, جمعه

نگرانی عفو بين‌الملل از بدرفتاری و شکنجه دانشجويان زندانی

عفو بين‌الملل با صدور بيانيه‌ای از بازداشت چهار دانشجوی عضو گروه «دانشجويان آزادی‌خواه و برابرطلب» خبر داده و نسبت به بدرفتاری و شکنجه آنها در زمان بازداشت ابراز نگرانی کرده است.این جنبش مدافع حقوق بشر در بيانيه خود آورده است که ساناز الهياری، نسيم روشنايی، مريم شيخ و امير حسين محمدی‌فر روز ۱۱ اسفند ماه دستگير و طبق گزار‌ش‌ها‌ به زندان اوين منتقل شده‌اند.عفو بين‌الملل احتمال می‌دهد که دستگيری اين افراد که آنها را وابسته به گروه «دانشجويان آزادی‌خواه و برابرطلب» خوانده، در ارتباط با تظاهرات دانشجويی ۵ اسفند ماه در دانشگاه صنعتی اميرکبير باشد.در ادامه اين بيانيه آمده است از آذر ماه گذشته دستگيری‌های خودسرانه و ايذاء و اذيت دانشجويان،افراد وابسته به اقليت‌های دينی و قومی، فعالان کارگری و فعالان حقوق زنان رو به افزايش گذاشته که ممکن است مرتبط با خاموش کردن صدای منتقدان و مخالفان پيش از انجام انتخابات رياست‌جمهوری در خرداد ماه آينده باشد.
این نهاد بین‌المللی در بيانيه خود به دستگيری بيش از ۷۰ دانشجوی دانشگاه صنعتی اميرکبير اشاره می‌کند که در پی تظاهراتی آرام در اين دانشگاه بازداشت شدند. با دستگيرشدگان بدرفتاری شد اما صبح روز بعد بيشتر آنها آزاد شدند.دستگيری دانشجويان در روزهای بعد هم ادامه پيدا کرد و از جمله عباس حکيم‌زاده، مهدی مشايخی، نريمان مصطفوی و احمد قصابان از اعضای انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه اميرکبير، نيز دستگير شدند.عفو بين‌الملل در ادامه خواستار جلوگيری از بدرفتاری و شکنجه بازداشت‌شدگان شده و از مقام‌های مسئول خواسته که امکان تماس فوری آنها با خانواده‌، وکيل و در صورت نياز متخصصان پزشکی را فراهم آورند.در پايان اين بيانيه گفته شده است که اگر دانشجويان بازداشتی تنها به دليل ابراز نظر و استفاده از حق خود در آزادی تجمع دستگير شده‌اند، زندانی سياسی شناخته شده و بايد فوراً و بدون قيد و شرط آزاد شوند.

۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

بی خبری از وضعیت امین قضایی

از 2 روز پیش تاکنون، یعنی پس از یورش نیروهای امنیتی به منزل امین قضایی و دستگیری رفقایش ، همچنان خبری از امین قضایی فعال دانشجویی چپ و وضعیت اش در دست نیست و با توجه به شواهد موجود و اخباری که از طریق یکی از رفقایش به دست آمده ، او از طرف مامورین اطلاعاتی تهدید به مرگ شده است. به نظر می رسد امین قضایی از روز یکشنبه تاکنون تحت تعقیب می باشد و نیروهای اطلاعاتی به شدت به دنبال یافتن وی می باشند و در این میان دوستان و خانواده ی وی در نگرانی از وضعیت اش بسر می برند. براین اساس و با توجه به شرایط وی و نحوه ی دستگیری رفقایش ، احتمال می رود که دستگیری های بیشتری را شاهد باشیم.

۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

اقدام فوری برای حمايت از فعالين کارگری نيشکر هفت تپه

آنگونه که (ای-یو-اف) گزارش می دهد 5 تن از فعالین کارگری نیشکر هفت تپه ، روز يکشنبه مورخ ۲۲ فوريه برابر با 4 اسفند به جرم "اقدام علیه امنیت ملی"محاکمه خواهند شد.
لطفا برای حمایت از این کارگران که جرمی جز دفاع از حقوق خود ندارند و به جرایم واهی ( بر طبق روال دادگاه های جمهوری اسلامی ) اتهاماتی به آنها وارد شده است، بروی این گزینه کلیک کنید و اعتراض خود را ارسال کنید.
لطفا اينجا را کليک کنيد
با تشکر
اريک لی

۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

اخبار رسیده از دانشگاه شیراز

یونس میرحسینی که 14 روز است در بازداشت اطلاعات شیراز بسر میبرد و مدت 11 روز از اعتصاب غذای او می گذرد تحت شکنجه شدید قرار گرفته و علت این امر که پرونده او از سوی اطلاعات جهت رسیدگی به دادگاه فرستاده نمی شود این است که آثار شکنجه بر روی بدن او از بین برود. گفته شده که وضع جسمی او به دلیل بیماری کولیت و اعتصاب غذای طولانی مدت و شکنجه ی روحی و جسمی به شدت وخیم است. این در حالیست که او هنوز قاضی ندارد و پرونده او هنوز به دادگاه فرستاده نشده.این روند غیر قانونی و برخلاف حقوق بشر است.
خبر ارسالی برای کمیته دانشجویی بلژیک
2009-02-18

۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

بسی رنج بردم در اين سال سی...

بيانيه نشريه دانشجويی بذر
22 بهمن 1387
30 سال از آغاز حاكميت رژيم مذهبی بر ايران می گذرد. سی سال، زمانيست قابل توجه؛ عمريست سپری شده از نسلی كه جوان بود و يك قيام واقعی را تجربه كرد، و نسل ديگری كه باليد و مبارز شد. جمهوری اسلامی، عليرغم مبارزه مردم و سوار بر فداكاری مردم، جايگزين رژيم سلطنتی شد. مهم اين بود كه اصل و پايه دستگاه دولت ارتجاعی طبقه استثمارگر، دست نخورده بماند كه ماند. امپرياليسم آمريكا كه ارباب رژيم پهلوی بود وقتی كه با بحران انقلابی و انفجار خيزش توده ها روبرو شد، برای جلوگيری از خطرات بزرگتری كه منافعش را تهديد می كرد، يك سازش تاريخی بزرگ انجام داد. روی كار آمدن جمهوری اسلامی، نتيجه آن سازش بود. با اين كار، نظام ستم و استثمار ادامه يافت؛ وابستگی به امپرياليسم ادامه يافت؛ اسارت و بردگی و فلاكت توده ها ادامه يافت و تشديد شد.
به قدرت رسيدن نيروهای بنيادگرای مذهبی و استقرار اسلام سياسی در ايران محصول يك رشته عوامل اقتصادی و سياسی و اجتماعی بود. قدرت گيری اين نيروها در شرايطی اتفاق افتاد كه نيروهای مختلف چپ در ايران مانند كل جنبش بين المللی كمونيستی دچار بحران و سردرگمی بودند. آنها در مجموع نه برای استفاده از بحران انقلابی آمادگی داشتند و نه تحليل صحيحی از نيروهای مذهبی بنيادگرا داشتند. ضعف چپ انقلابی، عامل مهمی بود كه خمينی و متحدانش بتوانند بر ناآگاهی و توهمات موجود در ميان مردم سوار شوند و به قدرت برسند.
سی سال حاكميت جمهوری اسلامی، فراز و نشيب های بسياری را به خود ديد. طبقه حاكم تمام توان خود را به كار برد تا اين فراز و نشيب ها را در جهت حفظ پايه های نظام خود مورد استفاده قرار دهد. از سركوب وحشيانه نيروهای چپ و مخالف خود از همان ماه های آغازين ايجاد حكومت اسلامی تا شروع سركوب منظم زنان كه فقط چند روز بعد از قيام بهمن به راه افتاد؛ از اجباری كردن حجاب و ترويج مردسالاری تا تصويب قوانين شرعی قرون وسطايی در همه زمينه های اجتماعی و مدنی و فرهنگی؛ از سركوب فعالين جنبش كارگری، مصادره «خانه كارگر» و متلاشی كردن شوراها و تشكل های مستقل كارگران كه محصول قيام بودند تا سركوب دانشجويان و جوانان و پاكسازی دانشگاه ها از نيروهای مترقی و چپ كه نمود بارز آن «انقلاب فرهنگی» و تعطيلی دانشگاه ها به دست مرتجعان شبه روشنفكری نظير عبدالكريم سروش بود.
رژيم در تمام اين سالها، حركتی بسيار برنامه ريزی شده و كار ساز انجام داد. يعنی بمباران ايدئولوژيك ذهن و تفكر جامعه به شكل های گوناگون. مذهب حربه اصلی رژيم در اين كار شد. در همين زمينه، تدوين و تصويب قانون اساسی بر پايه اصول شرعی و فقهی اسلام، سازماندهی نماز جمعه ها در سطح كشور، ايجاد پايگاه نماز جمعه در دانشگاه تهران كه مركز قدرت چپ و ايده های لائيك و سكولار به حساب می آمد، تخصيص بودجه عظيم برای تبليغ و ترويج مذهبی و گسترش مسجد سازی، و تبديل رسانه های عمومی به يك مكتبخانه «مدرن» را پيش بردند.
وقتی كه جنگ ارتجاعی ايران و عراق شروع شد، رژيم اسلامی از اين پديده خانمانسوز تحت عنوان «بركت الهی» استقبال كرد. نسلی از جوانان با همين تبليغات عوامفريبانه و با آرزوی بهشت، به كام مرگ رفتند تا نظام استثمار و ستم باز هم بچرخد و ادامه حيات بدهد.
تا آنجا كه به سرنوشت و موقعيت جنبش دانشجويی طی اين سی سال مربوط می شود بايد گفت كه بعد از «انقلاب فرهنگی» رژيم و سپس دستگيری ها و كشتار بزرگ نيروهای چپ و انقلابی در آغاز سال های 60، جمهوری اسلامی دوباره دانشگاه ها را باز كرد. با آن سركوب گسترده، رژيم اميد داشت كه بالاخره يك دانشگاه اسلامی بسازد كه به اهداف ضد انقلابيش خدمت كند و برايش دردسر ساز نباشد. در نتيجه، دانشگاه كه ساليان سال مهد آگاهی و مبارزه بود تا نيمه دهه 70 در سكوت فرو رفت. رژيم بر دانشگاه تسلط پيدا كرده بود و تشكل های دانشجويی هم تأييد كننده سياست های جمهوری اسلامی بودند و ابزار حكومت به حساب می آمدند.
اما اين اوضاع تغيير كرد. بعد از پايان جنگ، نسل جديدی به دانشگاه ها راه پيدا كردند كه آماج مستقيم تبليغات ايدئولوژيك دوران جنگ نبودند. ذهن اين جوانان خالی از نوستالژی و توهمات مذهبی دهه 60 بود. آنان نه منافع مادی در حمايت از اين رژيم داشتند و نه خاطرات خودفريبانه ای از دهه قبل، تا با آن نشئه شوند. در همين دوره بود كه مهره جديدی از دل جمهوری اسلامی رو شد. ورود خاتمی به صحنه، نشانه نيازهای رژيم اسلامی در اين شرايط جديد برای حفظ اركان خود و مهار بحران های سياسی و اجتماعی بعد از جنگ بود. اين نياز را بخش های قدرتمندی از رژيم احساس كردند و در رقابت و تضاد با جناح ديگری از جمهوری اسلامی، خاتمی را نامزد رياست جمهوری كردند. خاتمی تلاش می كرد به زبان نسل جوان حرف بزند. جريان معروف به دوم خردادی ها، كارناوالی بود كه می خواست خود را رهبر و نماينده نسل جوان و سخنگوی خواسته ها و توقعات آنها وانمود كند. اين جريان از دمكراسی و آزادی دم زد و خيلی ها مريدش شدند. در همين دوران بود كه جريان دانشجويی وابسته به رژيم يعنی دفتر تحكيم وحدت به بازوی دوم خردادی ها در دانشگاه تبديل شد. بخشی از دانشجويان كه به دنبال آلترناتيو جديدی بودند برای مدتی به دنبال تفكر دوم خردادی و توهمات اطلاح طلبانه افتادند.
ولی اين وضعيت هم پايدار نماند. يك اتفاق مهم، چهره واقعی خاتمی و دوم خرداد را به عنوان محافظ نظام اسلامی و توجيه كننده سركوب و كشتار، به دانشجويان آزاديخواه نشان داد. وقايع 18 تير 78، جنبش دانشجويی را تكان داد و متحول كرد. در جريان آن مبارزه تعدادی از دانشجويان مفقود الاثر شدند. چند نفر به قتل رسيدند و تعداد زيادی نيز به زندان افتاده و تحت شكنجه قرار گرفتند. دوم خردادی ها در مقابل خيزش دانشجويان ايستادند و دستشان رو شد. جنبش دانشجويی مستقل از جناح های حكومت دوباره سر بلند كرد. دفتر تحكيم دچار چند دستگی شد؛ هر چند هنوز تلاش می كرد چهره اپوزيسيون و منتقد به خود بگيرد. هر چند رفرميسم به عنوان يك گرايش سياسی هنوز در بين دانشجويان و دانشگاهيان پايه و نفوذ داشت، اما جريان راديكال و چپ جديدی در دانشگاه های ايران در حال جوانه زدن بود. بعد از مبارزات خرداد 82، چپ دانشجويی شكوفا شد و حضور قدرتمند و غير قابل انتظار خود برای حكومت را اعلام كرد.
بعد از بی آبرويی جريان دوم خرداد در سطح جامعه، و تمام شدن رسالت خاتمی يعنی سر كار گذاشتن مردم، دولت اصولگرای احمدی نژاد از آستين نظام بيرون آمد و منتصب شد. اين بار، شعارهای اقتصادی و برقراری عدالت، محور تبليغات فريبكارانه انتخاباتی بود. جمهوری اسلامی تحت دولت احمدی نژاد، از همان ماه های اول سركوب شديد و همه جانبه ای را عليه توده های مردم و جنبش های اجتماعی آغاز كرد. دانشگاه نيز از اين سركوب بی بهره نماند. رژيم با اطلاع از رشد سريع افكار نوين و چپ و ترقيخواهانه در بين جوانان و دانشجويان، دست به كار شد و برنامه ای چند جانبه ريخت. به نمايش فيلم ها و سريال های ضد تفكر چپ و روشنفكران پرداخت؛ در روزنامه های مختلف متعلق بر جناح های مختلف، مقالات منظمی عليه ماركسيسم انقلابی و برای تحريف عملكرد رهبران كمونيست و انقلابات كمونيستی انتشار پيدا كرد. سپس حمله برای غير قانونی كردن نشريات متعدد دانشجويی و ستاره دار كردن و تعليق و اخراج دانشجويان مبارز آغاز شد. دستگيری گسترده دانشجويان چپ در آذر ماه 86 نقطه اوج اين دوره از سركوبگری رژيم عليه جنبش دانشجويی بود. اين نيز حلقه ديگری بود از زنجيره سياست هايی كه جمهوری اسلامی طی سی سال در دانشگاه ها پيش برده است. در اين سی سال، ايجاد بسيج دانشجويی، حراست دانشگاه و سپس نهاد نمايندگی مقام رهبری، دفن اجساد قربانيان گمنام جنگ ايران و عراق در صحن دانشگاه ها، راه هايی برای سركوب و قلدری عليه دانشجويان و مهار دانشگاه بوده است. خلاصه همه اين ها، تلاش برای تبديل دانشگاه به پادگان و مسجد و گورستان است.
بعد از گذر از رنج های سی ساله، نياز به آلترناتيو در همه عرصه های جامعه احساس می شود. ايران همانند سال 57، دلايل کافی برای انفجار و خروش دارد. مبارزات و اعتراضات كارگران، زنان، معلمان، توده های زحمتكش و محرومی كه تحت ستم طبقاتی، جنسی، ملی و يا مذهبی قرار دارند، جوانان بی آينده، دانشجويان و روشنفكران و هنرمندان ترقيخواه ناراضی، بازتاب اين ظرفيت نهفته در بطن جامعه است. در اين ميان، وظيفه ای سنگين و تعيين كننده و شورآفرين در برابر چپ های راديكال و انقلابی قرار دارد. اين بار بايد برای نبردهای بزرگ از نظر سياسی و ايدئولوژيك آماده باشيم. بايد تفكر و ايده ها و تئوری های انقلابی جنبش خود را نو كنيم. بايد دستاوردهای بيش از 150 سال جنبش بين المللی طبقه كارگر جهانی و تجربه انقلابات سوسياليستی در قرن بيستم و نيز درس های شكست آنها را به صورت ماترياليستی و ديالكتيكی درك و جذب كنيم. بايد صفوف خود را بر اين پايه و اساس محكم ايدئولوژيك ـ سياسی ـ تئوريك متحد كنيم. بايد پرچم ايدئولوژی رهايی بخش و علم انقلابی خود را در مقابل ايدئولوژی های اسارت بار و خرافی بورژوايی و قرون وسطايی با غرور و اطمينان به اهتزاز در آوريم تا بتوانيم توده های مردم را به حقانيت و پيروزمند بودن اين پرچم مطمئن سازيم. بايد در عرصه سياست، ضرورت مرزبندی قاطع با ارتجاع و امپرياليسم (عليرغم هر كشمكش و تضاد و برخورد يا سازشی كه می تواند بين قدرت های سرمايه داری انحصاری بين المللی و نيروهای بنيادگرای مذهبی بروز كند) را در سطح جامعه تبليغ كنيم. آری! به رنج ها می توان پايان داد.

۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

در حاشیه "حضور جدی تر موسوی "

این عنوانی بود که روزنامه ی اعتماد ملی برای روز شنبه انتخاب کرده بود : "حضور موسوی جدی تر شد". پس از این که حضور خاتمی به عنوان یکی از کاندیدهای دور جدید در میان اصلاح طلبان قطعی شد ، این بار موسوی و اخبار و شایعات پراکنده اش را از تریبون های مختلف خواهید شنید . باید دید چه اصلی مسبب این شد که اصلاح طلبان حرف شیخ سیاست "کروبی " را نادیده بگیرند و به سمتی گرایش بیابند که چندین نامزد را برای انتخابات آتی از سوی اصلاح طلبان آماده سازند. از آنسو نیز چراغ سبزهای آمریکا در دور جدید پس از روی کار آمدن اوباما بحث داغ دیگری را بر سفره ی سیاست ایران گذاشته است که اصلاح طلبان در آن یک سابقه تاریخی را بواسطه ی خاتمی در دوره ریاست جمهوری اصلاحات داشته اند ، اما صحبت های احمدی نژاد در 22 بهمن در ارتباط با ایجاد رابطه با آمریکا نیز به نوعی تلاش انتخاباتی جناح محافظه کار راست رژیم را برای پیروزی دراین عرصه به ما نشان داد .
آنچیزی که بیش از پیش برای مردم اهمیت دارد بیش از اینکه این باشد که کدامیک از جناحین رژیم سکان را بدست بگیرند ، این است که بتوانند به منافع آنی خود دست بیابند و چندان اهمیتی ندارد که کدامیک از این دو جناح بر سر کار باشند. در انتخابات دور پیش احمدی نژاد بواسطه ی یک سری از شعار های پوپولیستی از جنس همان هایی که همتایان چپ نما اش در آمریکای لاتین سر دادند بر سر کار آمد ، اما در این دوره همه چیز رنگ و روی خود را باخته است . اصلاحات امتحان خود را پس داده است و پوپولیسم احمدی نژادی نیز قامت خود را در جامعه به تمامیت عرضه کرده است. اما هنوز هیچ یک از وعده ها جامه ی عمل به خود نگرفته اند و مردم ایران هر روز با بلایای اقتصادی دست به گریبان اند . اقتصاد بسته و اردوگاهی احمدی نژاد نتوانسته است سطح توان اقتصادی جامعه را بالا ببرد ، اگر چه فاکتور های سیاسی بسیاری را برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورده است ، از سوی دیگر افتادن به دام اقتصادی که جناح اصلاح طلب و باند هاشمی رفسنجانی در پی آن هستند نیز به نظر نمی رسد که بتواند با اقتصاد لیبرالی که در کلاس های فقه شان غسل تعمید یافته ، نانی را بر سر سفره مردم بیاورد . قطعا نمونه ی دومی که ذکر شد اقتصاد را به سمتی پیش خواهد برد که هم اکنون نیز با وضوح تمام مورد تایید بنگاه های سرمایه داری جهانی و دولت هایشان است . شبکه ی بی بی سی از هم اکنون بی محابا از این طیف اصلاح طلبان حمایت می کند و این حمایت از طیفی است که با آمدنش برکت را نه به سفره ی مردم که بر سر سفره جمهوری اسلامی هم از سر سیاسی و هم اقتصادی اش خواهد آورد و دولت های حامی سرمایه نیز برایش حورا خواهند کشید.

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

Alireza Davoudi has been arrested too

According to the latest news, some hours ago, Alireza Davoudi, one of the Freedom and Equality seeker students of Iran has been arrested by Intelligence ministry officers of Iran regime too. They attacked him in his home and arrested and transferred him to an unknown place. They also inspected his home and confiscated some of his books and his personal belongings. There is no news about his current situation and where he has been transferred.

عليرضا داودي از دانشجويان آزاديخواه وبرابري طلب دانشگاه اصفهان بازداشت شد

بنا به اخبار رسيده به خبرنامه داب اصفهان ساعاتي پيش عليرضا داودي ،‌از دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب دانشگاه اصفهان توسط نيروهاي اطلاعاتي در منزل شخصي، دستگير و به مكان نامعلومي انتقال داده شد.
مامورين لباس شخصي پس از انتقال عليرضا داودي به تفتيش منزل شخصي نامبرده پرداخته و بعضي از وسايل و كتاب هاي نامبرده را ضبط كرده اند.
از وضعيت كنوني عليرضا داودي و مكان نگهداري وي اطلاعي در دست نيست.

Mohammad pour Abdullah has been arrested again

Today 7 in the morning, the intelligence ministry officers of Iran regime, attacked Mohammad pour Abdullah (one of the Freedom and Equality Seeker Students of Iran) at his home and transferred him to Evin Jail. There is no news about his safety situation. The so called officers inspected his home and confiscated most of his books and his personal belongings. It happened whereas he had to be brought to court on 21st of February about his arrest in the last year. Also, the intelligence ministry officers of Iran regime have menaced the other Freedom and Equality Seeker Students of Iran to arrest. Mohammad pour Abdullah had been arrested last year on 14th of January.

محمد پور عبدالله از اعضای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دستگیر شد

امروز 24 بهمن ، ساعت هفت صبح ماموران وزارت اطلاعات به خانه ی محمد پور عبدالله وارد شده و وی را دستگیر کرده و به زندان اوین منتقل کردند. محمد پور عبدالله از جمله دانشجویانی می باشد که در دستگیری های سال گذشته در تاریخ 24 دی ماه دستگیر شده بود و قرار بر این بوده که دادگاه وی در ارتباط با دستگیری سال گذشته در تاریخ سوم اسفند ماه برگزار شود. در حال حاضر از وضعیت سلامتی وی خبری در دست نیست و قابل ذکر است که ماموران ،منزل وی را مورد تفتیش قرار داده و اکثر کتاب ها و وسایل شخصی او را ضبط کرده اند. ماموران اطلاعات در این مدت، دیگر دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را نیز تهدید به دستگیری کرده اند.

۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

ادامه ی گزارش تصویری ...





































گزارش تصویری تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران














































قطعنامه‎ی پایانی تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران

۱ـ ما می‎دانستیم روایت فاجعه‎ای که در طول این همه سال سرتاسران جغرافیای اجتماعی ایران را دربرگرفته، همان فاجعه‎ای که خاوران نماد بی‎بدیل آن است، جایی در مشغله‎های مهم رسانه‎های «معتبر» ندارد. فاجعه‎ای که هنوز روزانه در جریان است. ما می‎دانستیم رسانه‎های «معتبر» اخبار زرادخانه‎های سلاح و نفت را پیگیرانه پوشش می‎دهند اما تاریخ مردم، تاریخ فرودستان و غارت‎شده‎گان، تاریخ در خون نشسته در آرزوی دیرینه‎ی رهایی، غایب بزرگ این همه سال بوده است. تاریخ ما برای ما مهم است که این سوی جهان ایستاده‎ایم و هنوز باور داریم جهان دیگری ممکن است. تحصن دو روزه‎ی ما، تنها و تنها به ما، به کسانی که همراه با ما در تحصن شرکت کردند و به کسانی که حالا در جریان چگونگی این تحصن قرار گرفته‎اند بار دیگر ثابت کرد آنها نمی‏خواهند ما را ببینند و بشنوند. آنها با تمام توان سعی می‏کنند دیگران هم ما را نبینند و نشنوند. ما بار دیگر به همه نشان دادیم چه کسانی در جنایت‎های جمهوری سیاه شریک جرم به شمار می‎آیند.

۲ ـ ما تحصن کردیم تا خانواده‎ها و بازمانده‎گان، تا آنانی که داخل ایران زیر مهمیز و ساطور مقاومت می‏کنند و دیوار بلند ستم را می‏شکافند، بدانند در کنار آنها مانده‏ایم و می‏مانیم. ما باور داریم مبارزه برای حفظ خاوران از دستبرد حکومت اسلامی به همه مربوط است. ما می‏دانیم زمانه‏ی بهتری پیش روی ماست و این یلدایی‏ترین شب روزگار محو و نابود خواهد شد. ما می‏دانیم پیروزی از آن ماست چرا که چاره‏ای نداریم غیر از آنکه پیروز شویم.

۳ ـ قدرت‏های جهان، دلقکان و زورگویان، چشم‏ها و گوش‏های مردم جهان را ربوده‏اند تا به بالماسکه‏ی رقابت هسته‏ای صحنه بیارایند. خاوران جایی در این خیمه‏شب‏بازی پلشت ندارد. خاوران از آن ماست و باید برای ما بماند. تحصن دو روزه‏ی ما بار دیگر نشان داد هرگونه توهمی نسبت به دریوزگی عدالت و دادخواهی از سیستم سلطه‏ی جهانی، آب به غربال بردن است. ما بار دیگر فهمیدیم و نشان دادیم همراهی هم‏دلانه‏ی وجدان‏های بیدار و نیروهای مترقی جهان تنها راه دادخواهی تاریخی ماست.

۴ ـ خاوران می‏ماند. حتی اگر ویران شود، می‏ماند. حتی اگر جلادان بر تخت نشسته تمام آثار جنایت را محو کنند، خاوران می‏ماند. خاوران می‏ماند چرا که هنوز جان‏های بیداری باقی مانده است تا در دادگاه فردا عفونت جنایت را آشکار کند. خاوران می‏ماند چرا که هنوز مبارزه برای رهایی ادامه دارد، یعنی همان آرمانی که خفته‏گان خاوران جان بر سر آن گذاشتند.

۵ ـ از همان ابتدا اعلام کرده بودیم که تحصن دو روزه در مقابل خانه‏ی رسانه‏های برلین تنها اولین قدم ما برای حفظ خاوران است. کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا دلگرم از یاری‏های بی‏دریغ یارانی که در این تحصن در کنار ما بودند، مبارزه‏ی خود را ادامه خواهد داد. می‏دانیم در پیمودن راهی که پیش روست مصمم‏تر گام برخواهیم داشت.
شنبه ۷ فوریه ۲۰۰۹ ـ ۱۹ بهمن ۱۳۸۷

کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا:
کانون 67 _ آلمان
کمیته دانشجویی _ بلژیک
جوانان ایرانی آزاد _ پاریس
و جمعی از جوانان هم‏قطار

گزارش روز دوم تحصن در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران

گزارش روز دوم تحصن در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران
بر اساس آنچه که پیش از این اعلام شده بود، اعضای کمیته جوانان ایرانی در اروپا به همراه عده‏ای دیگر از فعالان سیاسی برلین و یاران همراه در تحصن دو روزه، شب را در محل تحصن باقی ماندند. به ویژه جوانان ایرانی مقیم آلمان که حتی برخی از آنها از شهرهای دیگر برای حضور در تحصن آمده بودند، در کنار ما ماندند و حضور آنها موجب دلگرمی ما شد. ما برای ماندن در محل تحصن نزدیک به ۲۵ نفر بودیم که بارش باران موجب آن شد که مجبور شویم برای در پناه ماندن به زیر پل پناه ببریم. رفقای آلمانی SAV با آوردن سوخت و وسایل گرمابخش بار دیگر همبستگی خود را با تحصن‎کننده‎گان نشان دادند.
صبح روز شنبه ۷ فوریه، با پخش سرود تحصن به روال عادی خود بازگشت. ساعت یازده با خواندن فراخوان به دو زبان آلمانی و فارسی برنامه به طور رسمی آغاز شد. پس از آن برنامه با خواندن دسته‎جمعی سرود و حلقه زدن دور محوطه ادامه پیدا کرد. همایون ایوانی از رفقای گفتگوهای زندان که در این تحصن دو روزه در کنار ما بود، گلرخ جهانگیری، سهراب مختاری، فرزند محمد مختاری از جانباخته‎گان قتل‏های سیاسی پاییز ۷۷ موسوم به قتل‏های زنجیره‏ای، سارا دهکردی، فرزند نوری دهکردی از جانباخته‏گان ترور رستوران میکونوس و عده‎ای دیگر از رفقای همراه با حاضران سخن گفتند. هم‎چنین سیاوش محمودی از رفقای کانون تلاش ـ کانون حمایت از مبارزات مردم ایران ـ کلن و نیز سهراب خوشبویی و یاشار محتشم از اعضای کمیته‎ی جوانان ایرانی در اروپا که نتوانسته بودند در تحصن دو روزه در کنار ما باشند، تلفنی با حاضران سخن گفتند. طاهره از زنان مبارز چپ افغان یکی دیگر از کسانی بود که با تاکید بر پیوند رفقای جانباخته‏ی افغانی و ایرانی از تحصن حمایت کرد.
در پایان تحصن دو روزه قطعنامه‏ی کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا که با هم‏فکری جوانان شرکت‏کننده در تحصن آماده شده بود، خوانده شد. اعضای کمیته با تشکر از همراهی بی‏دریغ رفقایی که در این تحصن در کنار ما بودند و یاری‏های ایشان، تاکید کردند که تحصن دو روزه در مقابل خانه‏ی رسانه‎ها تنها قدم اول بوده است و مبارزه برای حفظ خاوران ادامه خواهد داشت.
کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا
شنبه ۷ فوریه ۲۰۰۹ ـ ۱۹ بهمن ۱۳۸۷
کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا:
کانون 67 _ آلمان
کمیته دانشجویی _ بلژیک
جوانان ایرانی آزاد _ پاریس
و جمعی از جوانان هم‏قطار

گزارش روز اول تحصن در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران

صبح پیش از ساعت ۹ در محل حاضر بودیم و هم‏زمان با ما پلیس هم رسید. از ابتدای حضور ما شاهد کارشکنی‏های پلیس بودیم که اجازه نمی‏داد در محلی که می‏خواستیم مستقر شویم. بعد از رایزنی رفقای ما با پلیس و خانه‏ی رسانه‏ها قرار شد که در محل کم‏خطرتری برای خانه‏ی رسانه‏ها تحصن را آغاز کنیم. ظاهرا پلیس اعتقاد داشت حضور ما در کنار دیوار خانه‏ی رسانه‏ها امنیت این مکان را به خطر می‏اندازد.
دو نفر از رفقا به خانه‏ی رسانه‏ها رفتند و به تمام رسانه‏ها از طریق صندوق‏پستی که هر روز صبح بازدید می‏شود، برنامه را اعلام کردند. در آنجا نیز کارشکنی آشکار مامور پذیرش ما را آزار داد. در این میان با آمدن رفقای دیگر ساکن برلین و دیگر شهرهای آلمان کار برافراشتن پلاکاردها و آماده کردن فضای اطراف تخصن در حال انجام بود. ساعت حدود ۱۱ بود که با خواندن فراخوان کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا تحصن آغاز شد.
پس از خوانده شدن فراخوان به زبان‏های آلمانی و فارسی، یکی از رفقای SAV (آلترناتیو سوسیالیستی گه یک بلوک چپ بین‏المللی است) پیام همبستگی با تحصن و مبارزات مردم ایران را برای حاضران خواند. پس از آن بود که سرودهای بین‏المللی و فارسی توسط رفقای حاضر در محل به صورت جمعی اجرا شد. پس از آن تعدادی از رفقای کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا و نیز برخی از حاضران به شعرخوانی و بیان روایت‏های شخصی‏شان از فجایع دهه‏ی شصت و کشتار مخالفان حکومت ایران پرداختند.
در طول برنامه صدای سرود هم‏چنان به گوش می‏رسید و فراخوان به زبان آلمانی در میان افرادی که از محل گذر می‏کردند، پخش می‏شد. حضور فعالان سیاسی نسل قبل در کنار جوانان برگزار کننده و یاری‏های بی‏دریغ آنها برای فراهم کردن امکانات لازم موجب دلگرمی ما شده بود. در این مراسم هم‏چنین پیام مادر لطفی، از مادران خاوران خوانده شد و نیز یکی از رفقایی که همسرش را در کشتارهای دهه‏ی شصت از دست داده بود، به وسیله‏ی تلفن با شرکت‏کننده‏گان در تحصن سخن گفت.
رفته رفته حضور جوانان ایرانی مقیم آلمان نیز که از شهرهای مختلف و خود برلین به تحصن پیوسته بودند چشمگیرتر شده بود. رفقای SAV برای شب‏مانی ما در فضای باز آتش فراهم کردند و تا ساعت‏های پایانی شب در کنار ما بودند. در این روز رویترز و شبکه‎ی سوم تلویزیون آلمان و هم‏چنین تعدادی از رسانه‏های فارسی‏زبان از جریان تحصن گزارش تهیه کردند. اکنون به رغم شدت یافتن سرمای هوا تحصن هم‏چنان در فضای باز ادامه دارد و بر اساس فراخوان کمیته تا فرداشب ادامه خواهد داشت.
کمیته جوانان ایرانی در اروپا
06.02.2009

کمیته‏ی جوانان ایرانی در اروپا:
کانون 67 _ آلمان
کمیته دانشجویی _ بلژیک
جوانان ایرانی آزاد _ پاریس
و جمعی از جوانان هم‏قطار

۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبه

به آزادی خواه جوان ، در زندان


حال تو می دانی
ناگهان
گوئی که بیدار شده ای و آزاد هستی
این دیوارها تو را قرنطینه نکرده اند
این دیوارها دنیا را در تو متمرکز می کنند،
در وجود تو
که به تنهائی
بدون آنکه به خودش فکر کند،
مقاوم و مبارز و زنده می یابدش
و این اهمیت دارد...
شایعات از دنیا می رسند
و سکوت تنهائی دلیر تو را می شکنند
شکنجه، تمسخر،
نه تو را متزلزل می کنند و نه تحقیر
و از بدن شفاف تو می گذرند
و امروز درون خودت را به وضوح می بینی
و حالا می دانی
چیزهایی را می دانی ، که نمی خواهی
تو آزادی و استقلال مامور عالی رتبه دولت، بازپرس بخش قضائی و کشیش را برای خودت نمی خواهی
تو آزادی و استقلال بانک دار، کارخانه دار و ملاک ها را برای خودت نمی خواهی
تو آن آزادی و استقلال را برای خودت نمی خواهی
که هر روز تو را به مجلس ، به نزد ژنرال های ارتشی ، به دانشگاه و به بورس اوراق بهادار ببرد
تو آن قدرت را نمی خواهی
تو به این توان و نیرو حسادت نمی ورزی
تو هیچ میلی به چابلوسی ، برای نازپرورده بودن و یا اطاعت نداری
و هنگامی که نام ات در مطبوعات خودنمائی می کند
به عنوان قهرمان ، متمرد ، عاقل ، دیوانه ، ماجرا جو ، پیامبر و خیلی چیزهای دیگر
که تو نمی خواهی آن عنوان باشی، که تو نیستی
تو واقعا می دانی ،
که بخاطر خودت و برای خودت ،
چه چیزهایی تو را به تو رسانده است ،
به آن چهاردیواری
که تو اکنون بدور از ترس در آن مقاومت می کنی
و این اهمیت دارد ....

از : پابلو آرماندو فرناندز
برگردان: ناهید بهرنگ

۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

دستگیری یونس میرحسینی دانشجوی دانشگاه شیراز و افزایش فشارها بر دانشجویان

امروز ساعت 3.5 عصر یونس میرحسینی دانشجوی رشته حقوق و از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز در حالی که قصد ورود به منزلش را داشت بصورت وحشیانه ای با ضرب و شتم دستگیر شد. وی در حالی که قصد داشت وارد منزلش بشود با تعدادی از مامورین لباس شخصی و مسلح روبرو شد که وارد منزل وی شدند . آنها وی را به زور و به صورت وحشیانه ای از منزل خارج و به نقطه ی نامعلومی بردند. گمان می رود که این ماموران وابسته به اطلاعات باشند و وی را به بازداشتگاه اطلاعات در شیراز که به پلاک 100 معروف می باشد منتقل کرده اند. این دستگیری بدون نشان دادن حکم جلب صورت گرفته است که کاملا غیرقانونی می باشد و تا کنون نیز خبری از وی در دست نمی باشد.لازم به ذکر است که دیروز نیز تعدادی مامور به منزل یونس میرحسینی یورش بردند و وسایل شخصی و کامپیوتر وی به همراه جزوه های درسی اش را با خود بردند .
یونس میر حسینی سال گذشته نیز در جریان دستگیری گسترده دانشجویان در آذر ماه بازداشت و سپس به 3 سال حبس تعلیقی محکوم شد که احتمال می رود حکم سنگین 3 سال زندان برای وی به اجرا گذاشته شود.
دیروز نیز اسماعیل جلیل وند از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز و مدیرمسول نشریه دانشجویی عصیان در منزلش دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل شد.
با دستگیری یونس میرحسینی تعداد دانشجویان بازداشتی دانشگاه شیراز طی 1 ماه گذشته به 14 نفر رسید و گمان می رود که پروژه سرکوب دانشجویان دانشگاه شیراز همچنان توسط نهاد های امنیتی دنبال می شود.
فشار ها بر دانشجویان دانشگاه شیراز در طی روزهای گذشته شدت یافته است . انتظامات دانشگاه از ورود دانشجویانی که احکام انضباطی آنها تایید شده است به دانشگاه جلوگیری می کنند و حتی در یک مورد برای جلوگیری از ورود کاظم رضایی دانشجوی دانشگاه شیراز ،انتظامات دانشگاه شیراز به پلیس 110 متوسل شد.
دیروز نیز تعداد زیادی مامورین لباس شخصی در اطراف دانشگاه شیراز دیده شدند که اقدام به دریافت کارت شناسایی از دانشجویان و حتی عابرین غیر دانشجو می نمودند.
پیش بینی می شود با توجه به برخورد های گسترده توسط نهاد های بیرون و درون دانشگاه با دانشجویان، اوضاع در دانشگاه شیراز متشنج تر از روزهای گذشته باشد.

ادامه روند سرکوب در دانشگاه شیراز

ساعت ۹ صبح امروز ماموران اداره ی اطلاعات به منزل اسماعیل جلیلوند و یونس میرحسینی هجوم آورده وبا ضبط وسایل و اموالی از جمله کتاب ،جزوه های درسی،کیس و.. اسماعیل جلیلوند یکی از فعالان سیاسی -اجتماعی دانشگاه شیراز را دستگیر نمودند . گفتنی است که یونس میر حسینی نیز هم اکنون به شدت تحت تعقیب ماموران امنیتی است .
همه ی این اتفاقات در حالی رخ می دهد که پس از سرکوب گسترده ی دانشجویان در ترم قبل، فضای دانشگاه به شدت ملتهب بوده و امکان هر گونه واکنش شدید از سوی دانشجویان وجود دارد.

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

فراخوان شماره ۲ برای شرکت در تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران

ما آمده‏ایم با فریاد آغاز کنیم نه با کلمات. ما می‏خواهیم حضورمان تلنگری باشد بر وجدان خواب‏زده‏ی جهانی که نمی‏گذارند زخم‏های ما را ببیند. حضور اعتراضی ما مجالی است برای آن که با انگشت اشاره فاجعه‏ی کشتارهای سیاسی در ایران را به یاد جهان بیاوریم. ما پا سفت کرده‏ایم تا رسانه ها گورهای بی نشان خاوران و روایت ما زخم‏خوردگان ازحقایق نهفته و مسکوت مانده‏ی مرتبط با آن را بازتاب دهند.
ما حضور در این تحصن اعتراضی و هرگونه حمایت از آن را نه لزوما به معنای حمایت از کمیته‏ی برگزارکننده، بلکه پیش از هر چیز عمل به تعهدی انسانی و سیاسی از سوی شرکت‏کنندگان و حمایت‏کنندگان می‏دانیم. ما باور داریم دفاع از خاوران و جان‏باخته‏گان شرزه‏ی سال‏های سیاه بزرگتر از آن است که محلی برای تبلیغات حزبی و سازمانی باشد و انتظاری غیر از این هم نداریم.
این تحصن توسط "کمیته ی جوانان ایرانی در اروپا" برگزار می‏شود که شبکه‏ای است از کمیته‏های محلی جوانان و دانشجویان ایرانی ساکن در برخی شهرهای اروپا، مستقل از احزاب و سازمان‏های سیاسی. خواسته‏ی اصلی تحصن ما در اولین گام، انتشار روایت خاوران‏ها از زبان شرکت‏کنندگان از سوی :
AP_ The Associated Pressdpa_Deutsche Presse-Agentur GmbH AFP_ Agence France-PresseReuters AGEL Pais
CNNBBCARTEARD
است. ما تلاش کرده‏ایم رسانه‏هایی را برگزینیم که بتوانند صدای ما را در وسیع‏ترین پهنه‏ی ممکن پوشش دهند. رسانه‏هایی که تاکنون در برابر فاجعه‏ای که در ایران رخ داده، سکوت کرده‏اند و اینک آنها را وادار خواهیم کرد که سکوتشان را بشکنند.
اطلاعات ضروری برای شرکت در تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران:
1- از دوستانی که قصد شرکت در تحصن را دارند درخواست می‏کنیم در صورت امکان، اگر عکسی از جان‏باخته‏گان به خصوص جان‏باخته‏گان کشتارهای دهه‏ی شصت در دسترس دارند، همراه بیاورند.
2- از یارانی که قصد دارند شب را با ما بگذرانند می‏خواهیم با توجه به سرمای هوا تجهیزات مورد نیازشان را همراه داشته باشند.
3- با توجه به این‏که این کمیته از دانشجویان و پناهنده‏گان جوان تشکیل شده است،شما می‏توانید با کمک‏های مالی خود به این شماره‏ی حساب IBAN:FR76 3000 4018 6100 0005 8791 484 ما را در ادامه‏ی این راه یاری کنید. شما می‏توانید با کمک به نقل و انتقال شرکت‏کننده‏گان در شهرها و کشورهای مختلف ما را یاری کنید. شما می‏توانید با کمک در چاپ و انتشار فراخوان‏ها و بیانیه‏های کمیته ما را یاری کنید. یاری‏های همدلانه‏ی شما موجب می‏شود کمیته جوانان ایرانی در اروپا بتواند مبارزاتش را گسترده‏تر و اثرگذارتر پیش ببرد.
4- خانه‏ی رسانه‏های برلن در نزدیکی ایستگاه مرکزی راه‏آهن شهر برلن واقع شده و با پای پیاده 10 دقیقه از ایستگاه فاصله دارد. برای رسیدن به محل از ایستگاه مرکزی راه‏آهن از این کروکی استفاده کنید.
مکان:
برلین_ خانه‎‏ی رسانه‏ها_ شیف بائوردام شماره‏ی 40 (Bundes Pressehaus, Schiffbauerdamm 40, 10117 Berlin)زمان: از جمعه 6 فوریه ساعت 9:00 صبح تا شنبه 7 فوریه ساعت 17:00
آدرس وبلاگ: http://www.commitee.blogfa.comشماره‏های تماس در آلمان: ۸۰ ۳۵۵۰ ۲۹ ۱۷۶ ۰۰۴۹، ۲ ۹۹۹ ۵۳ ۲۱ ۱۷۶ ۰۰۴۹ و ۲۸ ۳۲۲ ۶۲۰ ۱۷۶ ۰۰۴۹

۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

پيام حمايت كارگران ايران خودرو از دانشجويان دانشگاه شيراز

دوستان و همکاران گرامی
کمیته انضباطی دانشگاه شیراز برای ۹ نفر از دانشجویان این دانشگاه احکام سنگینی صادر کرده است. کاظم رضایی، سعید خلعتبری، عبدالجلیل رضایی، عنایت تقوی و دو تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه، هر کدام به دو ترم ممنوعیت از تحصیل با احتساب سنوات و ارجاع به کمیته‌ی انضباطی مرکزی و آرش روستایی، هادی الم‌لی و حمدالله نامجو به یک ترم ممنوعیت از تحصیل با احتساب سنوات و ارجاع به کمیته‌ی انضباطی مرکزی محکوم شدند.
کمیته انضباطی دانشگاه شیراز ابتدا دانشجویان را به اتهام شرکت در مراسم روز دانشجو احضار کرده بود ولی در ادامه و برای صدور احکام سنگین تعلیق که برای تعدادی از دانشجویان به معنی اخراج از دانشگاه است، اتهام ایجاد بلوا و شورش و توهین به مقدسات اسلامی وارد کرده است.
احکام فوق برای دانشجویان شیراز بعد از برگزاری مراسم پرشور روز دانشجو در این دانشگاه و تبدیل مراسم سخنرانی لاریجانی و سایر حکومتی ها در این دانشگاه توسط دانشجویان به صحنه اعتراض به دولت در جهت گسترش فساد باندبازی وگرانی و تورم افسار گسیخته صادر می شوند و نشانه وحشت دولت از اعتراضات و ادامه تلاش های تا کنون برای ساکت کردن فضای دانشگاه هاست.
کارگران ایران خودرو
صدور این احکام را برای دانشجویان دانشگاه شیراز محکوم می کند و از همه کارگران و همکاران عزیز می خواهد در حمایت از دانشجویان شیراز اعتراض کنند و خواهان برچیده شدن کمیته های انضباطی از دانشگاه ها ولغو این احکام علیه دانشجویان این فرزندان کارگران شوند.
. رساندن صدای دانشجویان وپیام و خواست آنان به گوش دیگر همکاران می تواند در حمایت از دانشجویان شیراز و در ایجاد و تقویت فضای عمومی اعتراض به احکام صادره برای دانشجویان دانشگاه شیراز موثر باشد.
جمعی از کارگران ایرانخودرو11دی ماه87 http://khodrokar.blogfa.com/

۱۳۸۷ بهمن ۷, دوشنبه

فراخوان شرکت در تحصن دو روزه در اعتراض به موج جدید تخریب خاوران

این جا خاوران است. هنوز بوی گوشت سوخته از گورهای بی‏نشان بر می‏خیزد. هنوز دست که روی خاک می‏کشی احساس می‏کنی دستی را که روی سر دیگری است، پایی که در آغوش آن یکی است. سال 67 وقتی خاک نمناک را فقط اندکی با دست کنار می زدند ، حتی پیراهن چهارخانه آن نگاه مغرور را می دیدند. پس از آن هربار که گوشه‏ای از خاک را ویران می‏کردند، صدای خرد شدن مهره‏های گردن آن‏ها در دالان‏های تاریخ می‏پیچید.
خاوران بازمانده ای از یادهای خون چکان مان است. خاوران میراث سال‏ها مبارزه و مقاومت در برابر سرکوب و دژخویی است. خاوران نماد مقاومت 20 ساله خانواده‏هایی است که نمی‏خواستند بخشی از تاریخ جهان به غارت رود و تاریخی وارونه و تقلبی نوشته شود. مقاومت خانواده‏ها جنبشی دادخواهانه است. جنبشی که هرروزه یادآور می‏شود این یک مبارزه جهانی است در کنار تمامی دادخواهان جهان. خاوران سهم آیندگان است تا جهانی را که از آن ارث برده‏اند به قضاوت بنشینند. خاوران هویت یک جنبش است. سند زنده ای از یک مبارزه ی برحق و نابرابر. سند روزهای خون و جنون. خاوران و خاوران‏ها اسناد دادخواهی و رمزگشایی از جنایتِ جنایت‏پیشگان تاریخ است. حفاری خاوران یعنی کشف استخوان و هر استخوان یعنی حضور غایب یک انسان، یک زندگی، یک عشق. خاوران درست مانند دیوار کمون، استادیوم شیلی، میدان مادران مایو، داخایو و آشویتس مکان یاد آرمان خواهی و مقاومت و مبارزه در تاریخ جهان است. خاوران تمام آن آرمانی است که جمهوری مرگ حتی تا به امروز نیز تلاش در دفن و حذف خشونت بار آن دارد.
آنچه امروز در خاوران اتفاق می‏افتد، تازه نیست؛ پروسه‏ی تناوبی نابودی خاک را سال‏هاست حاکمان جنون به پیش می‏برند. بحث اما بر سر تخریب گورهای بی‏نشان نیست. آنچه که اهمیت دارد، ثبت شدن خاوران در حافظه تاریخ است. خاوران باید به‏همان شکلی که بود، باقی بماند. فراموش نکرده‏ایم دست‏های خون آلود جانیان همچنان صندلی‏های قدرت را می‏فشارند، بی‏هراسی از بازگویی حقیقت. بخشی دیگر از آنان اینک رنگ عوض کرده، با نام حقوق بشر پرچم‏های سهم‏خواهانه‏ی خود را برافراشته‏اند. آنان می‏خواهند تا نام جنایت‏پیشه‏گان را و هر هم‏راز و هم‏دست آنان را به بایگانی تاریخ سپارند. آنان می‏خواهند ما از یاد ببریم حذف آرمان خواهی و رادیکالسم سیاسی را که ترجمانش حذف فیزیکی هزاران زندانی سیاسی – عقیدتی بود. کابوس شومی را که با سلاحی از ایدئولوژی مذهبی و طناب و سرب تحقق یافت. و این تمنای پلشت با قاطعیت فتوای دینی بت اعظم شان، چه ساده برای آنان رقم خورد و چه دهشتناک بر ما گذشت.
خاوران الهام بخش مبارزه و آرمان‏خواهی نسل ما‏ست. ما فرزندان خاک خاوران‏ها می‏خواهیم در حافظه‏ی تاریخی جهان دست ببریم. ما می‏خواهیم حافظه‏ی تاریخی جهان را تصحیح و تکمیل کنیم. ما می‏خواهیم آن‏چه را که از حافظه‏ی جهان زدوده‏اند، دوباره به یادش آوریم. ما به جهانی دیگرگونه باور داریم. جهانی که در آن وجدان بیدار بشری، فریاد حقیقت و دادخواهی سر می‏دهد. ما با همراهی تمامی جان های بیدار خواهیم آمد تا سکوتی را که قدرت‏های جهان بر وجدان بشری تحمیل کرده‎اند، بشکنیم.
برآنیم تا در نخستین گام با تحصنی دو روزه در مقابل خانه‎‏ی رسانه‏ها در برلین و با فراخواندن رسانه‏ها به انتشار روایت ناشنیده‏ی ما سکوت تاریخ را بشکنیم. این اما پایان راه نیست. ما می مانیم تا در ادامه‏ی این راه با کمک تمام جنبش‏های پیش‏رو در جهان، وجدان بیدار بشری را به قضاوت آن چه بر ما رفت فراخوانیم. باشد که این بار افکار عمومی جهان قاضی سربلند تاریخ باشد.
کمیته جوانان ایرانی در اروپا:
· کانون 67- آلمان
· کمیته دانشجویی- بلژیک
· جوانان آزاد ایرانی- پاریس
· و جمعی از جوانان هم‏قطار
آدرس وبلاگ:
http://www.commitee.blogfa.com
شماره‏های تماس در آلمان:
0049 176 21 53 999 2 , 0049 176 29 3550 80
مکان:
برلین - خانه‎‏ی رسانه‏ها - شیف بائوردام شماره‏ی 40
(Bundes Pressehaus, Schiffbauerdamm 40, 10117 Berlin)
زمان:
از جمعه 6 فوریه ساعت 9:00 صبح تا شنبه 7 فوریه ساعت 17:00

۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

فریاد "مرگ بر دیکتاتور" باز هم در دانشگاه شیراز طنین انداز شد

امروز پنج شنبه 3 بهمن ماه آلما رنجبر و حمدالله نامجو دو دانشجوی بازداشت شده دانشگاه شیراز به ترتیب پس از تحمل 8 و 9 روز بازداشت آزاد شدند و مورد استقبال گرم دانشجویان دانشگاه شیراز قرار گرفتند. در مراسم استقبال از این دو دانشجو، دانشجویان شعار "مرگ بر دیکتاتور" را با شور و شعف خاصی سر دادند، دانشجویان همپنین شعار " دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد" و "گر تیر و فتنه بارد جنبش ادامه دارد" را نیز سر دادند و به خواندن سرود " یار دبستانی من " و " دوباره می سازمت وطن" نیز پرداختند.
با آزادی این دو دانشجو تمام دانشجویان بازداشت شده دانشگاه شیراز آزاد شدند. برگزاری این مراسم در دانشگاه شیراز با توجه به حوادث اخیر این دانشگاه همچون بازداشت 13 دانشجو، احضار نزدیک به 60 دانشجو به کمیته انضباطی دانشگاه، صدور بیش از 30 ترم محرومیت از تحصیل و اخراج 2 دانشجو و تلاش گسترده جهت سرکوب دانشجویان این دانشگاه نشان از این داشت که این سرکوب ها بی تاثیر بوده است.

۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعه

و آنها اطلاعت می کنند

شهرها را در هم بشکنید.
دیوارها را قطعه قطعه کنید.
کارخانه ها ، کلیساها، انبارها و خانه ها را
به توده‌های سستی از سنگ و الوار و چوب سوخته مبدل کنید.
شما سربازید
و ما به شما فرمان می دهیم.

شهرها را بنا نهید.
دیوارها را برافرازید.
بار دیگر کارخانه ها، کلیساها، انبارها و خانه ها را دایر کنید
واز آنها بناهائی برای کار و زندگی بسازید.
شما کارگر و رعیت هستید
و ما به شما فرمان می دهیم.

از : کارل سندبرگ
برگردان : ناهید بهرنگ


۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

کارشکنی اداره اطلاعات شیراز؛ دو دانشجوی دانشگاه شیراز همچنان در بازداشت

حمدالله نامجو و آلما رنجبر، دو دانشجوی دانشگاه شیراز، علی رغم صدور قرار وثیقه همچنان در بازداشت به سر می برند. حمدالله نامجو از روز چهارشنبه 25 دیماه در بازداشت به سر می برد و علی رغم صدور قرار وثیقه برای او و تامین وثیقه و صدور نامه آزادی او، بنا به دلایل نامعلومی از سوی اداره اطلاعات شیراز تا کنون از آزادی او ممانعت شده است. بنا بر اخبار رسیده از شیراز نامجو در روزهای اخیر شدیدا در فشار بوده است و خانواده او پس از ملاقات با او و مشاهده وضع نامناسب او به شدت نگران او هستند. آلما رنجبر نیز از روز پنج شنبه 26 دیماه در بازداشتگاه اداره اطلاعات به سر می برد و از وضعیت او اطلاعی در دست نیست و تلاش نزدیکان او برای ملاقات با او تا کنون بی ثمر بوده است. با توجه به اینکه دانشجویان دانشگاه شیراز که اخیرا از بازداشت آزاد شده اند شدیدا تحت فشارهای روحی قرار داشته اند و تمام مدت بازداشت را در سلول های انفرادی گذرانده اند دانشجویان دانشگاه شیراز نسبت به وضعیت این 2 دانشجو به شدت نگرانند.

۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

خاوران

جمهوری اسلامی تلاش احمقانه ای را برای پاک کردن خاطره ی خاوران آغاز کرده است تا نشانه های آن جنایت و کشتار را که به فرمان رهبران وقت اش رقم زده شده بود، بتواند حداقل از صفحه ی تاریخ خونبارش پاک سازد . بدبختانه پول و قدرت در دستان قماشی از انسانهای مسحور، اما خوشبختانه فکر انسان ها همچنان می تواند در دست خوشان باشد . نمی توان تاریخی را که در ذهن ها رقم خورده است از بین برد. ماشین های سرکوب تنها به واسطه ابزار شان و پول شان ممکن است هر کاری بتوانند بکنند اما حتی راننده ی بلدوزر هم فکر دارد . خاوران اهمیت اش را از موقعیت جغرافیایی اش بدست نیاورده بود بلکه اهمیت اش از همان جایی ناشی می شود که این قبرستان همچنان پس از گذشت سالها برخلاف تصور جانیان اش معضلی بر سر راه تثبیت دوباره حاکمیت شان شده است. اما راه را اشتباه رفته اند ... آنچیزی که موجب فرسایش تان شده نه خاوران، بلکه ذهن انسانهایی است که بدان می اندیشند ...

۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبه

بیانیه شماره (3) فعالین جنبش دانشجویی دانشگاه شیراز

بار دیگر سناریو نویسان حاکمیت قلم خود را در دوات خشم و کینه و انتقام جویی فرو برده تا با نوشتن سناریویی جهت سرکوب فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز، ضمن پنهان سازی، فرافکنی و فرار از انتقاداتی که بدان ها وارد شد،عطش انتقام جویی خویش را سیراب سازند.
باز هم سناریوی نخ نمای ارتباط با بیگانه این بار در حالی برای دانشجویان دانشگاه شیراز قلم زده می شود که با توجه به موارد گذشته ،حنای این گونه پرونده سازی نه تنها در میان قشر آگاه به این مسائل بلکه در نزد افکار عمومی نیز رنگ باخته است.
جنبش دانشجویی که همواره نشان داده زیر فشار سرکوب و در فضای خفقان پویا تر و بالنده تر می شود، امروز در دانشگاه شیراز به بلوغ و پختگی دست یافته است و با درس گرفتن از تجربه دیگر دانشجویانِ قربانیِ این گونه سناریو سازی ها، هرگز اجازه نخواهد داد حاکمیت با طرح این چنین مسائلی زمینه سرکوب را فراهم آورد و به هدف خود که همان خاموش کردن صدای منتقدان است دست یابد. اکنون سه یار دبستانیمان به نام های حمدالله نامجو، عنایت تقوی و آلما رنجبر در بند هستند، دو دانشجوی دیگر به نام های یونس میر حسینی و اسماعیل جلیلوند در آستانه بازداشت قرار دارند و خبر ها حاکی از آن است که 10 دانشجوی بازداشت شده که اکنون آزاد شده اند، در مدت بازداشت تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی و بعضا شکنجه های جسمی قرار داشته اند. سایرفعالین دانشجویی نیز به همت نهاد سرسپرده سرکوب گران در دانشگاه با احکام سنگین محرومیت از تحصیل مواجه شده اند و مجددا بیش از 15 دانشجو نیز به کمیته انضباطی احضار شده اند.
ما، فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز ضمن ابراز انزجار و خشم خود از برخورد های سرکوب گرانه و ناعادلانه حاکمیت همان طور که در 3 تجمع اخیر نیز نشان دادیم از مواضع خود کوتاه نخواهیم آمد و رویای حاکمیتی که قصد دارد با استفاده از ابزار سرکوب و پرونده سازی صدای اعتراض دانشجویان را خاموش سازد تا دیگر شاهد حرکت های اعتراضی همچون 16 و 18 آذر نباشد را به کابوسی بدل خواهیم کرد که هر روز فریاد اعتراض دانشجویان بلند تر از گذشته به گوش خواهد رسید.
در پایان ضمن اعلام براعت از تمامی گروه های بیگانه و همچنین پافشاری بر خواسته های به حقمان که همان آزادی فوری سه دانشجوی دربند،عدم پیگرد قضایی دانشجویان احضار شده به اطلاعات و امحاء کلیه احکام و احضاریه های کمیته انضباطی است، اعلام می داریم در راه دست یافتن به خواسته های فوق کلیه گزینه های موجود را مد نظر خواهیم داشت و در این راه محکم تر از دیروز و متحد تر از هر روز دیگر ایستاده ایم و به مبارزه ادامه خواهیم داد.
فعالین جنبش داشجویی دانشگاه شیراز

۱۳۸۷ دی ۲۶, پنجشنبه

قطعنامه پایانی کمیته جوانان ایرانی در اروپا

قطعنامه پایانی آکسیون 14 ژانویه

1 - در کنار دانشجویان دانشگاه شیراز ایستاده‏ییم. ایستاده‏ییم تا در کشاکش دلاورانه‎ی آنها با استبداد مذهبی در کنارشان باشیم. ایستاده‏ییم تا از سنگر مقاومت برای رهایی انسان دفاع کرده باشیم. ایستاده‏ییم تا جامعه‏ی ایرانی چنین سترون نباشد. ایستاده‏ییم تا معترض بمانیم در جدال با جنایت‏پیشه‏گان رژیم اسلامی. ما در کنار«تبهکاری‎های» دانشجویان دانشگاه شیراز ایستاده‏ییم.
2 - ما را پراکنده می‏خواهند و تنها. می‏خواهند با هم نباشیم تا در سوداگری کاسبکارانه‏ی پول و سلاح نفت، آبروی زمین را تاراج کنند. راهزنان شرف، از شیراز و کابل و بغداد تا غزه و هراره و موگادیشو، از اوکساکا و بوینس آیرس و لیما تا برلین و آتن و نیویورک، آدمی را چوب حراج زده‏اند. ما مردم جهان، ما که هنوز باور داریم جهان دیگری ممکن است در مقابل هر گلوله‏یی که سینه‏ی انسانی را می‏درد، مسئولیم. ما در مقابل هر مرگی از گرسنگی مسئولیم. و اینک می‏خواهیم در مقابل سرکوب دژخویانه‏ی یارانمان در دانشگاه شیراز این مسئولیت را به یاد جهان بیاوریم. ما می‏خواهیم هر کجا که وجدان بیداری هنوز باقی مانده است در کنار ما باشد.
3 - در کنار دانشجویان دانشگاه شیراز و جنبش دانشجویی ایران می‏مانیم تا آزادشان کنیم. ما برای دریوزگی آزادی یارانمان از هیچ مقام «محترمی» نیامده‏ییم.
4 - زندان می‏سازند تا ما را از متن جامعه به حاشیه برانند. هرگاه از حاشیه‏ی سکوت به متن می‏رویم به حاشیه‏ی زندان رانده می‏شویم. ما در حاشیه ایستاده‏ییم. در کنار کارگران و زنان و معلمان، در کنار دگرباشان جنسی و اقلیت‏های مذهبی و غیرمذهبی، در کنار کرد و ترک و بلوچ و عرب و ترکمن. ما در کنار همه‏ی آنهایی ایستاده‏ییم که در حاشیه ایستاده‏اند و اطمینان داریم روزی متن را تسخیر خواهیم کرد. فردا از آن ماست، فردایی که حاشیه‏ای ندارد. فردایی بی‏شکنجه و اعدام و زندان، فردایی آزاد و رها. فردایی بی گلوله و فردایی که آتش در آن نه برای دریدن سینه، که برای روشنایی‏ست.
کمیته جوانان ایرانی در اروپا

گزارش برگزاری آکسیون 14 ژانویه - بروکسل

"ما را بگیرید، ما را بگیرید، زندان شما دانشگاه ماست"
امروز 14 ژانویه (25 دیماه) آکسیونی اعتراضی در برابر سفارت جمهوری اسلامی و دانشگاه آزاد بروکسل توسط کمیته دانشجویی - بلژیک برگزار شد. این برنامه همزمان و در هماهنگی کامل با آکسیونهای برگزار شده در پاریس و هانوفر آلمان بود که به ترتیب توسط جوانان آزاد ایرانی- پاریس و کانون 67 در آلمان برگزار می شد. برنامه مشترکی که تحت نام "کمیته جوانان ایرانی در اروپا" جهت حمایت از جنبش دانشجویی و بویژه دانشجویان دانشگاه شیراز با فراخوان و قطعنامه ها و شعارهای مشترک سازماندهی شد.
با حضور زود هنگام پلیس ویژه، رفقای جوان کمیته دانشجویی با نصب نمایشگاه عکسی از دانشجویان دربند شیراز و طرح هایی از "کمیته جوانان ایرانی در اروپا"، بنر روز دانشجو ... پلاکاردهایی حاوی شعار به زبان های فارسی و فرانسه در بین جمعیت توزیع کردند.
شعار هایی از قبیل:
زنده باد همبستگی بین المللی
ما رفقایمان را آزاد می کنیم.
من از سه چیز متنفرم: سرمایه، بنیادگرایی مذهبی، جمهوری اسلامی
دانشگاه سنگر آزادی است، صدایتان را فریاد می کنیم.
نبرد آخرین را ما می بریم، هر نبردی که ما در آن شکست بخوریم بمعنی پیروزی بعدی ماست
در ایران دانشجو در زندان است و جلادان در دانشگاه
ما را بگیرید، ما را بگیرید، زندان شما دانشگاه ماست
مبارزه شما، مبارزه ماست، از ایران تا یونان
دانشجویان بلژیکی حاضر در محل بعلت تداخل برنامه امتحاناتشان نتوانستند نقشی ویژه در آکسیون بگیرند و فقط ایجاد ارتباط سیاسی با آنها، ثمره کار ما بود.
برنامه در ساعت 14 با خواندن فراخوان آکسیون و معرفی کمیته جوانان و دانشجویان فعال اروپا و حرکت مشترک ما شروع شد. ماهیت سیاسی سرکوب دانشجویان شیراز در سخنرانی کوتاه و بسیار محکمی تشریح شد. بعد از آن یکی از رهبران حزب سوسیالیست چپ بلژیک ضمن اعلام پیام حمایت کوتاهی به رفقای شیراز، تنها چاره بقای رژیم تئوکراتیک جمهوری اسلامی را سرکوب مقاومت برحق مردم در هر صحنه ای دانست. در اینجا شعارهای آهنگین ما در حمایت از جنبش دانشجویی، رفقای شیراز و تمام مبارزات بر حق مردم ایران طنین انداز شد که انعکاس خوبی داشت. خشم فعالین ایرانی حاضر در آکسیون با خشم رفقایمان در ایران گره می خورد.
در ادامه برنامه پیام نیروهای حمایت کننده از جمله پیام نشریه دانشجویی بذر از داخل، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- بلژیک داده شد و از نیروهای حامی تظاهرات از جمله رادیو کمپوس- بروکسل، انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران- پاریس، جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران- هانوفر، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، کانون دفاع از زندانیان سیاسی – آلمان، کمیته جوانان هانوفر، حزب چپ سوسیالیست- بلژیک، کمیته برگزار کننده تظاهرات-آتلانتا، سازمان عفو بین الملل و ... قدردانی شد.
سپس پیام کمیته دانشجویی بلژیک به مردم غزه و افشای تجاوز امپریالیستی و حاکمیت ارتجاع اسلامی و ضرورت گسست مردم غزه از انتخاب بین این دو خوانده شد.
رفیقی به دو زبان فرانسه و فارسی تأیید مجدد حکم اعدام فرزاد کمانگر را اعلام و محکوم کرد و از ستم مضاعفی که به اقلیتهای قومی و ... می شود نام برد و یادی از رفیق مبارز در بندمان عابد توانچه بعمل آمد.
در میانه شعارهایمان، پیام کوتاه رفقای پاریس از محل برگزاری آکسیون آنها، توسط موبایل و بلندگو پخش شد.
جمعیت حاضر تا آخرین لحظه تظاهرات را همراهی کردند و با شنیدن قطعنامه سیاسی انتهای برنامه به دو زبان فارسی و فرانسه، اعتراض خود را به سرکوب دانشجویان و فعالان سیاسی، مدنی و چپ در ایران ابراز کردند.
در انتها با قطعه ای از سرود انترناسیونال برنامه پایان یافت.
نکته جالب برنامه این بود که جوانان کمیته دانشجویی بعد از اختتام آکسیون و در حین جمع آوری وسایل، با دیدن کوچکترین تحرکی در اطراف سفارت، آنها را به باد شعارهای رادیکال خود می گرفتند، که این آنها را وادار به بازگشت به داخل سفارت می کرد.
کمیته دانشجویی – بلژیک
14 ژانویه 2009

گزارش گردهم آیی ۱۴ ژانويه ۲۰۰۹ در هانوفر

"باید خود به رهایی خویش برخیزیم"
بر اساس اعلام قبلی ، مراسم همبستگی با جنبش دانشجویی در ایران بویژه دانشجویان دانشگاه شیراز در سلف سرویس اصلی دانشگاه هانوفر از ساعت دوازده به دعوت کانون 67 آلمان آغاز شد . این مراسم در هماهنگی با کمیته جوانان ایرانی در اروپا و با حمایت جمهوری خواهان دمکرات لائیک ایران - هانوفر برگزار شد.
در ابتدای مراسم پلاکاردهایی به زبان آلمانی ، در محل تجمع و اطراف آن نسب شد که بر آنها نوشته شده بود : همبستگی بین المللی ، هیچ قهرمانی و هیچ خدایی و هیچ قیصری نمی تواند ما را یاری دهد ، باید خود به رهایی برخیزیم ، در آخرین نبرد ما پیروز می شویم ، هر شکستی برای ما آغاز پیروزی دوباره ایست ، در ایران دانشجویان در زندانند و جلادان در دانشگاه ، آلمان به ایران ابزار شکنجه صادر می کند.
در طول مراسم بارها سرود انترناسیونال ، ترانه های ویکتور خارا و ترانه های اعتراضی به زبان فارسی پخش شد . بیانیه سخنی با دانشجویان دانشگاه شیراز و قطع نامه مشترک کمیته جوانان ایرانی در اروپا به دو زبان فارسی و آلمانی پخش شد.
اعضای کانون 67 با دانشجویان و استادان آلمانی به بحث و گفتگو در مورد مسائل ایران و سرکوب جنبش های اجتماعی در ایران پرداختند و از آن ها خواستند برای همبستگی با جنبش دانشجویی در ایران و دانشجویان دانشگاه شیراز قطع نامه کمیته جوانان ایرانی در اروپا را امضا کنند که با استقبال آنها مواجه شد.
همچنین در محل تجمع ماکتی به نمایش گذاشته شد که بصورت سمبلیک دانشگاه در ایران را در چنبره سیم خاردار نشان می داد که البته جوانه های رویش از درزهای آن بیرون زده بود.
اعضای کانون در طول برگزاری مراسم در مصاحبه با رسانه های فارسی زبان آلمان به معرفی کمیته جوانان ایرانی اروپا پرداختند و ضمن تاکید بر برگزاری همزمان چنین آکسیونی در پاریس و بروکسل به هویت جوان کمیته و ادبیات نوین اعتراضی قطع نامه اشاره کردند . نکته قابل توجه در حاشیه این تجمع تماس برخی دانشجویان ایرانی هانوفر و اعلام آمادگی آنها برای همکاری با کمیته بود و نیز حمایت دانشجویان چپ آلمانی از مبارزات مردم ایران . برخی استادان دانشگاه که در جنبش دانشجویی دهه شصت آلمان فعال بودند اعضای کانون را به ادامه فعالیت هایشان تشویق کردند و یکی از آنها با اهدای دسته ای گل برای اعضای کمیته جوانان ایرانی اروپا آرزوی موفقیت کرد.
این مراسم در ساعت چهارده و سی دقیقه به وقت آلمان در شرایطی پایان یافت که تجمع جوانان ایرانی آزاد – پاریس و کمیته دانشجویی – بلژیک آغاز شده بود.
کانون 67 - آلمان